لویی کان : آنچه معمار انجام می دهد، پیش از آنکه تبدیل به یک بنا شود، باید پاسخی باشد به نهاد انسان .
لویی کان : پروژه؛ یعنی شالوده دادن به یک فرم، درون یک نظم.
لویی کان : معماری وجود خارجی ندارد. تنها اثر معماری است که وجود دارد. معماری در ذهن موجود است. شخصی که یک کار معماری انجام میدهد، در حقیقت آن را به روح معماری عرضه میکند . . . روحی که سبک نمیشناسد، تکنیک نمیشناسد، متد نمیشناسد و تنها منتظر آن است که خود را به معرض نمایش بگذارد. بدین ترتیب معماری تجسم واقعیات غیر قابل سنجش میباشد.
لویی کان : معماري از جايي شروع مي شود كه عملكرد كاملاً شناخته شده و مشخص است.
لویی کان : معماري به عنوان خلقتي هنري براي برآوردن يك نياز نيست بلكه آفريدن يك نياز است معماري شناسايي همگن فضاهايي است متناسب با عملكردهاي خاص انساني معماري سازندگي ذهني فضاها است.
میس ون دروهه : معماری در جزئیات است ...
لوکوربوزیه معماريی : بازی استادانه، صحيح و باشكوهي از احجام تركيب شده در زير نور مي باشد. معماري، فرهنگ عمومي است.
لوکوربوزیه : معماري فرم ها، حجم ها، رنگ ها، آكوستيك و موسيقي است. نور و سايه، بلندگوهاي معماري اند.
لوکوربوزیه : اینکه معماری در لحظهای از خلاقیت بوجود میآید، یک حقیقت انکارناپذیر است، زمانی که ذهن درگیر چگونگی تضمین استحکام یک ساختمان و نیز تأمین خواستههایی برای آسایش و راحتی است، برای رسیدن به هدفی متعالیتر از تأمین نیازهای صرفاً کارکردی برانگیخته میشود و آماده میگردد تا تواناییهای شاعرانهای را به معرض نمایش گذارد که ما را برمیانگیزانند و به ما لذت و سرور میبخشندلوکوربوزیه معماری غیر از نمایش ساخت و پاسخ دادن به نیازها است.(منظورم از نیازها استفاده ،راحتی و آسایش عملی است).
فیلیپ جانسون : معماري هنري است شگفت انگيز روشنگر و آزادي ساز هنر معماري عبارتست از طرحهاي فردي اي كه با نقاشي و تنديس رقابت مي كند در واقع معماري تنها ايجاد انواع جديد فضاها است.
تادائو آندو : وظيفه معماري درك منطق توصيف ناشدني مكان است.
تادائو آندو : معماری باید کاملاً با اطراف هماهنگی داشته باشد.
ویلیام موریس : معماری شامل تمام محیط فیزیکی است که زندگی بشری را احاطه میکند و تا زمانی که عضوی از اجتماع متمدن هستیم، نمیتوانیم از معماری خارج شویم، زیرا معماری عبارت است از مجموعه تغییرات و تبدیلات مثبتی که هماهنگ با احتیاجات بشر روی سطح زمین ایجاد شده است و تنها صحراهای دست نخورده از آن مستثنی هستند.
جان راسکین : تعریف درست معماری بطوریکه آن را از یک مجسمه متمایز کند، عبارت است از هنر طراحی مجسمه برای یک مکان خاص و جانمایی آن در آنجا بر اساس مناسبترین اصول ساختمان.
جان راسکین : معماری هنر مرتب کردن و تزیینات بناهای ساخته شده توسط بشر به هر مقصودی است به قسمی که در سادهترین نگاه سلامت، نیرو و لذت بردن روح را میسر نماید.
اتین لویی بوله : معماری چیست؟ آیا من آن را همسو با ویتروویوس به عنوان هنر ساختمان تعریف خواهم کرد؟ نه. این تعریف دارای یک اشکال اساسی است. انسان برای ساختن باید از تصور خود استفاده کند. نیاکان ما کاشانهشان را تنها پس از اینکه شکل آن را تصور میکردند، میساختند. این فرآورده ذهنی و خلاقیت هست که معماری را تشکیل میدهد، اینک ما میتوانیم آن را به عنوان هنر تولید هر نوع ساختمان و به حد کمال رساندن آن تعریف کنیم. بدین ترتیب هنر ساختمان تنها یک هنر ثانوی است که به نظر میرسد برای نامیدن بخش علمی معماری مناسب باشد.
آدولف لوس : زمانی که ما با یک تپه و توده خاک به طول شش فوت و عرض سه فوت در جنگل روبرو میشویم که با استفاده از بیل به شکل یک هرم روی هم انباشته شده است، به فکر فرو میرویم و چیزی در درون ما میگوید: اینجا کسی دفن شده است. آن توده خاک معماری است.
آدولف لوس : معماری چیزی نیست جز یادمانها و مقبرهها.
سرنیکولاس پوزنر آلونک چتری : دوچرخه یک ساختمان است و کلیسای لینکلن (Lincoln Cathedral) نمونهای از معماری میباشد. تقریباً هر چیزی که فضا را به میزان کافی برای انسان محصور میکند تا آدمی به درون آن نقل مکان کند، یک ساختمان است. اصطلاح معماری تنها ساختمانهایی را در برمیگیرد که با هدف برخورداری از جاذبه زیباییشناسانه طراحی شدهاند.
آی.ام.پی : معماري زندگي است.در يك جامعه متمدن، فرض بر اين است كه در پشت معماري، زندگي زيبايي نهفته است. اگر ما داراي جامعه متمدن باشيم و هنرمند اين زندگي خاص را منعكس كند پس معماري بايد زيبا باشد.
آلوار آلتو : معماري علم نيست. معماري فرايند تركيبي عظيم است كه هزاران كاركرد معين انساني را به هم تلفيق مي كند و همان معماري باقي مي ماند. نيت معماري ايجاد هماهنگي ميان جهان مادي و زندگي انسان است.
برونوزوی : معماري هنر ساختن فضا است.
فرانسیسکو میلیزیا : معماری هنر ساختن است.
برنارد چومي : معماري به چهره اي نقاب پوش مي ماند نمي توان به راحتي نقاب را پس زد. همواره مخفي است در پس طرح ها، دريافت ها، عادت ها و قيد و بندهاي فني، اما همين دشواري در پس زدن نقاب معماري است كه آن را اين همه خواستني ميكند. ايننقابزدايي لذتمعماري است.
رابرت ونتوري : معماري، يك ساختمان است با دكوراسيون به كار رفته.
ژاك دريدا : معماري كوششي است براي آنكه پيوند بين خود و فلسفه را استوار سازد و آن را قابل تصور نمايد.
حسن سلطان زاده : معماري تنها هنري است كه مي توان آن را بازتاب گستردة فرهنگ جامعه دانست و از جمله تخصص هايي است كه از دانش ها، فنون و هنرهاي گوناگون تركيب شده است.
ژان نوول : اگر كسي بخواهد به تعريف معماري امروز بپردازد بايد تعريف خود را با شمردن كارهايي كه معماري بدان نمي پردازد آغاز كند. معماري، حالت و ادامة جهان، نفي هرج و مرج و ماجرايي در بطن غير ارادي است.
ژان نوول : معماري قبل از هر چيز شيوه تفكر و مخصوصاً تحليل است. معماري تجربه نيست. بنابراين هر نوع معماري بايد خاص باشد.
هانس هولاين : معماري، نظمي معنوي است كه در ساختمان ها تجسم يافته است. معماري يك مفصل ارتباطي است يعني به يك بعد اضافي عينيت بخشيدن.
هانس هولاين : معماري واقعي در عصر ما در حال تعريف جديدي از خودش به عنوان يك واسطه و توسعة دامنة بيان خودش است. همه چيز معماري است. معماري رمز آلود، تداعي كننده و دو جنبه است.
هانس هولاين : همه معمارند و همه چیز معماری است.
نورمن فاستر : معماري چيزي نيست كه در ذهن منتقد باشد معماري در مورد زندگي واقعي است، درباره مردم است، درباره مسكن دادن به مردم و تأمين نيازهاي ايشان است.
هرمان موتسيوس : معماري وسيله واقعي سنجش فرهنگ يك ملت بوده و هست. هنگامي كه ملتي مي تواند مبل ها و لوسترهاي زيبا بسازد اما هر روزه بدترين ساختمان ها را مي سازد، دلالت بر اوضاع نابسامان و تاريك آن جامعه دارد؛ اوضاعي كه در مجموع، بي نظمي و عدم قدرت سازماندهي آن ملت را به اثبات مي رساند.
اتو واگنر : هنر به طور كلي و معماري به طور خاص نشانگر سيستم معتبر ارزش گذاري در هر دوره هستند.
يورگ گروتر : معماري مجموعه اي است كم و بيش پيچيده، از سيستم هاي فضايي كه بر يكديگر تأثير مي گذارند، يكديگر را مي پوشانند، در يكديگر تداخل مي كنند و با يكديگر به رقابت مي پردازند پيتر آيزنمن معماري در حضور و بينش خود به عنوان سرپناه و عرفاً خانه و كاشانه ريشه دوانيده است. معماري، محافظ هستي است و آخرين سنگر مكان معماري، لامكاني را فرو مي نشاند. زيرا لامكاني موقعيت متناقض را دامن مي زند.
پيتر آيزنمن : معماری امروز ما باید منعکس کننده شرایت ذهنی و زیستی ما باشد و آنچه که در معماری امروز ما مورد غفلت قرار گرفته بخشی از زندگی ما است.
رم كولهاس : معماري آميزه ايست پر تناقض از توانايي و ناتواني.
زيگفريد گيدگون : معماري محصول شرايط و عوامل فراواني مانند عوامل اجتماعي ، اقتصادي ، علمي، فني، و عادات و رفتار آدمي است معماري، معيار اشتباه ناپذيري از رويدادهاي زماني را بدست مي دهد برنارد چومي معماري هميشه در مورد رويدادي بوده كه در فضا رخ ميدهد تا درباره خود فضا.اگر معماري هم مفهوم و هم تجربة فضا و كاربرد، ساختار و انگارة نمودي (نه سلسله مراتبي) است. پس معماري مي تواند به جدا ساختن اين مقوله ها خاتمه دهد و آنها را به صورت تركيبهاي بي سابقه برنامه ها و فضا ها را در هم ادغام كند. معماري بايد به عنوان تركيب فضاها، رويدادها و حركت ها بدون هيچ سلسله مراتبي يا اولويتي ميان اين مفاهيم ديده شود. معماري تنها نظمي است كه بنا بر تعريف، مفهوم و تجربه، تصوير ذهني و ساختار را در هم مي آميزد. معماري، مكان تركيب تمايزهاست.
داراب ديبا : معماري هميشه آينة انسان و آرزوهايش بوده است.* زبان بيان معماري هاي جهان بر هندسه استوار است.معماري در بخش دريافت وجودي خود (احساس و ادراك انسان از معماري) نياز به مقدماتي دارد كه هندسه از طريق جاگذاري تناسبات كوچك و بزرگ نسبت به مكان و مركز معين ضمن رشد اعداد آن را فراهم مي كند.* در معماري تعادلي موزون، بين ساختمان و محيط طبيعي آشكار است و همانند يكي از موجودات طبيعت با آن همنفس و همدلي صورت گرفته است.* معماري، انتقال دهنده معني است و نه شكل.
داراب ديبا : در شكل گيري معماري هاي جهان بدون شك ارزشهاي فنا ناپذير و جاويدان حضور دارند كه فصل مشترك آن موجوديت انسان در زمين و جهان بيني اوست. * مفاهيم و اصول معماي در طول تاريخ با فرهنگ يك سرزمين انتقال يافته و تسري مي يابند. معماري داراي دو ركن اصلي فرهنگي و علمي است و هرگاه در سير زمان يكي از اركان سست و ضعيف گردد، نتيجه حاصله ناكافي و ناتمام رشد مي نمايد. در اين رشته (معماري) علم مهندسي و احساس خلاق، دو بال اساسي ابداع اثر بوده و احاطه و تسلط و توجه به هر زمينه از ضروريات پايه اين علم و هنر مي باشد. اثر معماري برخوردار از روح و فرهنگ يك سرزمين، در تجلي كالبدي خود پيام آور بسياري از عوامل محيطي پنهان جامعه بوده و در بياني انتزاعي در تركيبات هندسي و فضايي معماي، انتقال دهنده، معنويت اصالت و حقيقت وجودي خود، همانند هنرهاي ديگري باشد كه انسان در برابر و به هنگام دريافت آن به مقام والاي فرهنگي خود ارتقا مي يابد.
يوهاني پلاسما : معماري عالي ترين سكوتي است كه به صورت ماده درآمده است، سكوتي مي باشد كه رنگ شده است. ما خواستار معماري هستيم كه هدفش شاعرانه كردن چيزهاي واقعي زندگي روزمره باشد. ما به يك معماري زاهدانه، فكور و انديشمندانه نياز داريم، به معماري سكوت.
سيمون آيوازيان : معماري وسيله و دستاوردي است براي رسيدن به عمق حيات و روح آفرينش و در نهايت رسيدن به آرامش و وحدت.
كامران افشار نادري : معماري انتظامي است با طبيعتي پيچيده كه مباحث مختلف از فلسفه و جامعه شناسي تا رياضيات و تكنولوژي در آن مطرح مي باشند.معماري به دليل ارتباط مستقيم با زندگي عيني انسان ها، مملو از عناصر و فضاهايي است كهداراي معناي عميق فرهنگي و القا كننده احساساتي بسيار قوي مي باشد. معماري بحث طراحي فرم است و نيازمند آن است كه بين تأثيرات لحظه اي حسي و ادارك پايدار فضاي هستي، تعادل برقرار كند. معماري هنر به نظم آوردن فضا است.
آنتونيوگائودي : معماري مانند موجودي زنده است و فضايي پويا كه دنياهاي درون و برون را به يكديگر وصل مي كند.
اسوالدماتياس اونگرس : معماري هيچ ارزش مطلقي را بيان نمي كند، بلكه معماري نسبتي است از درگيريهايي دائمي و بحث هاي تحليلي با عناصر واقعی.
ياكوب بكما : معماري بخشي از يك فرايند توليد فضا است.
كلوتز : ما بايد تمام ساختمان هاي جديد را تا حدود زيادي مرتبط با محيط آنها بدانيم زيرا معماري، بوم شناسي است.
مارسل پلو : معماري مانند همه رسوم اجتماعي، بازتابي از تمدن است. تمام چيزهاي موجود در معماري كيفيت ابداع دارد.
كاتسو هيروكوباياشي : معماري، هنري است كه بشر را عمدتاً با قدرت ذاتي فرم خود مسحور مي كند
گالوانو دلادليه : معماري ايده ها و ارزش ها را به وسيله سيستمي از علايم بيان مي كند.
ویتور ویوس : اولین شخصی که گفت معماری هنر است.
والتر گروپیوس : از قاشق غذاخوری تا شهر دامنه کار معمار را تعریف میکند.
اتیون لوییس بوله : معماری چیست؟ آیا معماری هنر ساختوساز است؟ یقیناً خیر.
تویوایتو : معماری پدیده شهری است.
فوتوریستها : معماری تحت تأثیر جهان مکانیکی و تکنولوژی میباشد.
اسنووا ایدولوژی لادوفسکی : درباره ساخت گرایی اینگونه معرفی شده بود که معماری باید ترکیب سه عامل روراستی فنی، امکان پذیری اقتصادی و بیان تجسمی باشد.
ل.بنهووله :معماری مدرن از تغییرات فنی، اجتماعی و فرهنگی ناشی از انقلاب صنعتی، زاده شده.
کریستین نور برگ-شولتز : شاید به این نتیجه برسیم که صفت کمال معماری در گرو سه معیار اساسی است، نقش ساختمان، شکل و فنون
مهندس هادی میرمیران : معماری رد زمان است بر فضا.